تاریخ : یادداشت ثابت - سه شنبه 92/8/8 | 2:29 عصر | نویسنده : ضحی 213

 إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً

 

          بار پروردگارا!

          تو اراده کردی بر تطهیر ایشان... همان گونه که هرگاه اراده می کنی بر"کُنْ"... پس"یَکون".

          مانند آن روز که اراده کردی: وَإِذَا  أَرَدْنَا  أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً  أَمَرْنَا  مُتْرَفِیهَا  فَفَسَقُوا  فِیهَا  فَحَقَّ عَلَیْهَا  الْقَوْلُ  فَدَمَّرْنَاهَا  تَدْمِیرًا.

          و براستی هر آنچه تو اراده کنی... چه کسی را یارای مقابله است؟

          پس... یا قاهــر!  اراده کن بر نابودی باطل، به ظهوربقیــة الله.

 




تاریخ : چهارشنبه 97/5/3 | 3:39 عصر | نویسنده : ضحی 213

 


بسم الله الرحمن الرحیم 

 

خورشید


آفتـاب تمــوز


31 تیرماه 1397 برابر با نهم تموز.

امروز هوا گرم بود؛ خیلی گرم.

از زمین و آسمان آتش می‌بارید.

تا بحال کنار تنور بودی؟ 

 گرمای تنور به صورتت خورده؟

هُرمِ آتشی که نمی‌بینی رو با پوست صورتت لمس کردی؟

امروز نفس کشیدن اصلاً خوشایند نبود؛ ولی مگر چاره دیگری هم بود؟

هر چی عمیق‌تر نفس می‌کشیدی، فقط ریه‌ها رو از هوای تفتیده پر و خالی می‌کردی.

وقتی سوار تاکسی شدم احساس ‌می‌کردم گرمای تنور به صورتم می‌خوره.

یه عده شیشه ماشینشون بالا بود و معلوم بود کولر ماشینشون روشنه.

یه ماشین هم کنار خیابون مونده بود و از امداد اومده بودن احیاش کنن، که صاحبش رو به مقصد برسونه.

ولی خیلی‌های دیگه توی همین هوا داشتن کار می‌کردن. کارگرها، پیک‌ها، راننده شخصی‌ها، تاکسی‌ها و....

راننده تاکسی که من سوار ماشینش شدم جوان خوش اخلاق و خوش برخوردی بود.

انگار نه انگار توی اون گرما داشت رانندگی می‌کرد. کولر ماشینش هم خاموش بود و شیشه‌ها پایین؛ ولی حالش خیلی خوب بود، نمی‌دونم شاید از همین الان بخاطر اخلاقش داره توی بهشت زندگی می‌کنه. 

امروز هوا داغ بود. امروز تنور بود. 

 


تاریخ نگاشت: 31 تیر 1397


 




تاریخ : جمعه 97/4/15 | 8:54 عصر | نویسنده : ضحی 213

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

 

به مناسبت روز قلم

 «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ»

«ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ»

«ن، سوگند به قلم و آنچه نقش می‌زند.»

یادم می‌آید اولین بار که این آیه را خواندم برایم سؤال شد "چرا خداوند به قلم سوگند یاد کرده است؟"

همان موقع به مداد خودم فکر کردم و خدا را در نظرم به اندازه‌ی آن قلم کوچک شمردم.(استغفرالله من جهلی) و این بارها اتفاق می‌افتاد. اگرچه برای رسیدن به جواب تلاشی نکردم، اما همچنان مسأله برایم گنگ می‌نمود.

سالها بعد وقتی دوباره توجهم به این آیه شریفه معطوف شد، زمانی بود که با روایت «مِدادُ الْعُلَمآءِ أَفْضَلُ مِنْ دِمآءِ الشُّهَداءِ.» مواجه شده بودم. علامت سؤالی که برایم پررنگ‌تر شد.

امروز دریافته‌ام قلم قدرت فراوانی دارد. می‌تواند زندگی یک نفر را نجات دهد، یا دیگری را از این حق محروم کند. می‌تواند امنیت و آزادی کسی را به خطر بیندازد یا امان نامه‌ای شود برای رهایی.

می‌تواند در عین اینکه اسیر و در بند است، از آزادی بگوید و پرواز بیاموزد.

می‌تواند هجو بنویسد بی‌قاعده؛ مدح بنویسد بی شائبه؛ واقعه‌ای را شکل طنز دهد، یا رؤیایی را تحریر کند.

می‌تواند خون ساکنان یک وطن را مباح کند، بی ‌آن‌که از قانونی تبعیت کند، یا آنان جرمی را مرتکب شده باشند؛ و می‌تواند قانون یا قراردادی بنویسد که نجات بخش ملتی باشد.

می‌تواند شعری باشد حماسی، که خون خلق را به جوش آورد؛ یا غزلی باشد که غزال خیال را بخراماند.

می‌تواند رسواگر شود عاشق را و اغواگر شود معشوق را.

می‌تواند خلق کند یا بمیراند. ذره را بشکافد و مسافت‌ها را محاسبه کند.

می‌تواند در سکوت کامل حق را در کمال استقامت بپای دارد؛ و می‌تواند باطل را برابر حق عَلَم کند.

خلاصه، این به ظاهر کوچک قامت، اما بلند عزم، آینه‌ی تمام نمای صاحبش شده.

و عجب ترازویی است، که فکر ناقص را می‌توانی از ذهن بیمار تشخیص دهی؛ و حتّی اثر عداوت و حسد را، از اثر مهر و شفقت.

می‌شود بدانی این قلم در دست کسی بوده که عاشقانه و شاعرانه زیسته، یا کسی که تلاش کرده خود را به واژه‌ی عشق بیاویزد؛ بی‌آنکه هیچ‌گاه در مه لطیف عشق قدم زده باشد؛ و یا با معجزه‌ی عشق، زنگار از دل زدوده و آهن وجود را صیقل داده باشد.

این حالِ  قلمِ دنیاست، تا حالِ قلمِ أعلی چه باشد.

 

 تاریخ نگاشت: 97/04/14

 

 




تاریخ : پنج شنبه 94/8/7 | 1:17 صبح | نویسنده : ضحی 213

 

The day of Ashura

 

Ashoura

: (Hussain ibn ‘Ali ibn Abi Talib (Peace and blessings be upon him)

He was the second son of Ali ibn Abi Talib (the lion of Allah) - first Imam of Shia - and Fatimah Zahra (daughter of Muhammad, the Prophet of Allah)

.He is an important figure in Islam, as well as being the third Shia Imam and Ahl al-Kisa

Imam Hussain (pbuh) is highly regarded by Shia Muslims because he refused to pledge allegiance to Yazid (curse of Allah), the Umayyad caliph because he considered the rule of the Umayyads unjust. As a consequence, he left Medina, his home town, and traveled to Mecca to perform the annual Hajj, but left the ceremony and traveled towards Kufa. Because the people of Kufa sent letters to him, asking his help and pledging their allegiance to him.

 

Imam Hussain

 

At Karbala his caravan was intercepted by Yazid"s army. He was killed and beheaded in the Battle of Karbala in (61 AH) by Shimr Ibn Thil-Jawshan (curse of Allah), along with most of his family and companions.

Ashura (tenth day of Muharram) and is a day of mourning for Shiite Muslims. The killings at Karbala fueled the later Shiite movements.

 

 




تاریخ : سه شنبه 94/5/20 | 4:47 عصر | نویسنده : ضحی 213

 

زین ماتمی که چشم ملائک زخون ترست

  

گویــا عــزای صـــادق آل پیمبــــر است

 

الصادق




  • هتل پارس
  • شهید